پروفسور نایل فرگوسن یک جمهوریخواه تندرو و از نئومحافظهکاران است. در انتخابات دو دوره قبل در ایالات متحده مشاور جان مککین بود و در حال حاضر یکی از گزینههای اصلی جایگزینی هنری کسینجر در جناح جمهوریخواه و برنارد لوییس، استراتژیست فرهنگی غرب است.
او از مسیحیان صهیونیست و طرفدار دو آتشهی اسرائیل و کاملا ضد اسلام است. در سال 2010 همسر خود را با 3 فرزند طلاق داد و با ایان هیرسی علی که فمینیست افراطگرای ضد اسلام است ازدواج کرد.
انتخاب این مستند از یک سو با رویکرد دشمنشناسی، در جهت آشنایی مخاطبان با نظرات اصلی این استراتژیست غربی و ضد اسلام صورت گرفته و از سوی دیگر کمک میکند تا مخاطبان با دستیابی به برآورد استراتژیک متوجه شوند که دشمنان اسلام چطور یا چگونه فکر میکنند. در ضمن با توجه به اینکه جنبههای آموزشی این مستند از حیث تاریخی و کلاننگر، یکی از عوامل اصلی در انتخاب این مستند بوده، به مخاطب گرامی اصرار میورزیم که اصل ویدئوی این مستند را مشاهده نموده و از مطالب عمیق آن نهایت استفاده را ببرند. آنچه که در ادامه میآید روگرفتی ساده و خلاصهای مجمل از این مستند 6 قسمتی میباشد.
نایل فرگوسن
نایل فرگوسن: بیش از 100 سال پیش، عکاسی به نام آلبرت کان، مجموعهای با 72000 عکس از لباسهای مختلف مردم جهان را به تصویر کشید. اما این کار در زمانی مثل حالا کاری بیارزش است چرا که دیگر همهی مردم دنیا به یک صورت لباس میپوشند. یک جور، جین و یک جور تیشرت و به عبارت دیگر به شیوهی غربی لباس میپوشند.
جادوی پنجمی که غرب را از فروپاشیدگی پس از دو جنگ جهانی نجات داد، مصرفگرایی بیحد و مرز بود. امروزه در همهی دنیا، مد در حال همگرا شدن به سمت غرب است. چرا همهی دنیا نه تنها از لباس ما که از موسیقی و سینما و فرهنگ ما تقلید میکنند؟ چون اولا پیام «آزادی» را در خود دارد که هر کسی حق پوشیدن هر چیزی که دلش میخواهد را دارد. دوما دموکراسی را با خودش دارد زیرا عملا همان چیزهایی که مردم میخواهند ساخته میشود و بالاتر از همه سرمایهداری را به دوش میکشد چرا که از فروش اجناس، شرکتها باید پول در بیاورند.
بعد از جنگ جهانی دوم، تصویر جدید دنیا در آمریکا ساخته میشد نه در اروپا. مدل لباس آمریکایی که شیک و ساده است، بیزرق و برق است، راحت و در دسترس است، از پیش دوخته است و برای همه است، درست به زمان جنگ استقلال آمریکا برمیگردد.
طولی نکشید که هر شهر عمدهی آمریکا بازار پوشاک خودش را داشت. بعد تولیدکنندگان به کشف بزرگ رسیدند که تغییرات نسبی اندام انسان دامنهی کوچکتر از آنی دارد که بخواهید فکرش را بکنید.
اینکه مصرفگرایی عمده و استانداردسازی، توانست به نحوی با فردگرایی متداول در آن زمان آشتی داده بشود یکی از هوشمندانهترین حقههایی است که توسط تمدن غرب به کار گرفته شد؛ و کلید فهم چگونگی انجام آن در خود همان کلمه نهفته است؛ غربی یا وسترن. شلوار جین. اما چه شد که این لباس کار خشن و ضمخت و سفت کارگران و گاوچرانهای غرب وحشی تبدیل به دلپذیرترین پوشاک جهان شد؟ این لباسها ارزان تولید میشوند، راحت پوشیده میشوند، ساده شسته میشوند و با دواماند. اما نه، جواب این سوال در دو مسئلهی بسیار مهم است: سینما و بازاریابی. (نویسنده: ماجرای استخراج مصرفگرایی از دل نظریات فروید و اشاعهی آن در سراسر جهان و حتی کشاندن آن به عرصهی سیاست در چهار قسمت مستند «قرن خود» ساختهی آدام کورتیس به نمایش درآمده است. خلاصهی این مستند را میتوانید در سرویس جنگ نرم با روتیتر اقتصاد، مصرف گرایی و سبک زندگی بیابید.)
در آن زمان نوجوانان شوروی در آرزوی داشتن شلوار جین میسوختند اما آن را نداشتند. جالب این است که شوروی نمیتوانست این پارچهی پوشیدنی ساده را تولید کند.
امروزه جین آبی و موزیک پاپ و راک به شکلی جدانشدنی به یکدیگر گره خورده و تبدیل به سمبل ذاتی برتری سرمایهداری و آزادی غرب شدند. کلاهکهای هستهای را فراموش کنید. جین اسلحهی غایی جنگ سرد بود. موسیقی پاپ سیاسیترین موسیقی دنیا است.
شورویها حتی هر چیزی شبیه به پارچهی جین را جمعآوری میکردند تا مبادا به سقوط ایشان بیانجامد. فیلسوف چپگرای فرانسوی و همرزم چهگوارا به نام «ژو قژی دبقه» درجایی گفته بود قدرتی که در موزیک راک و جینهای آبی بود در تمام ارتش سرخ نبود.
سال 1968 سال انقلاب بود. به شیوههای مختلف و در مکانهای مختلف. از پاریس تا پراگ از برلین تا برکلی. اما فاکتور مشترک همهی اینها جوانی بود. این انقلاب فرهنگی در پاریس از همه جا بیشتر نمود داشت تا جایی اعتصاب کل کشور را فراگرفت. اما اين همه شلوغي براي چه بود؟
جالب اینجا بود که انقلابیها با اینکه امپریالیسم آمریکا در ویتنام رو محکوم میکردند اما بیشتر از هر چی از فرهنگ ایالات متحده پیروی میکردند. حتی جینهای آبی و موزیک راک ان رول خوراک این به اصطلاح انقلاب را تامین میکرد و جالبتر آنکه اینها بهترین محصولات و سودآورترین محصولات دنیای سرمایهداری بودند. کشورهای اروپای شرقی از جمله چکاسلواکی توان مقابله با انقلاب نرم را نداشتند.
در آوریل 1968 رئیسجمهور چکاسلواکی الکساندر دوپچک برنامههای عملی لیبرالسازی خودش را به اجرا درآورد. به طور برجستهای سیاستهای او از تاکید بر صنایع سنگین به کالاهای مصرفی انتقال یافت. این کار او به بهار پراگ مشهور شد اما به مذاق شورویها خوش نیامد و نهایتا جنگ در گرفت.
اما چرا مسکو اینقدر از شلوار جین و موزیک پاپ و راک دانشجویان پراگی میترسید؟ جواب این است که عامل کشندهی غرب، جامعهی مصرفگرا، تهدیدی بنیادی برای موجودیت سیستم شوروی بود. جامعهی مصرفگرا بر بازار تکیه داشت و به سیگنالهای دریافت شده از مشتری پاسخ میداد و همان کاری بود که سیستم شوروی نمیتوانست انجام دهد.
تمام سیستم شوروی بر پایهی برنامهریزی تمرکزیافته بنا شده بود. شورویها میگفتند کمونیست راکت میسازه نه خرده فرمایشات مردم سطحینگر را. تانک مقدم است بر تنکتاپ و بمبافکنهای استراتژیک بر دامن چین چین.
(به مسخره كردن لهجهي روسي دقت كنيد):
هنوز بعضیها میگویند رونالد ریگان یا میخائیل گورباچف باعث سقوط کمونیسم شدند اما شاید واقعا دلیلش چیز دیگری بود: جینهای آبی و موسیقی راک ان رول. با سقوط دیوار برلین جنگ سرد پایان یافته بود و برای بعضیها پایان تاریخ بود و برای دیگران پیروزی غرب و درواقع من فکر میکنم پیروزی با آن شرکت ایتالیایی بود که درست فهمید و خط تولید جینهایی با برچسب پرسترویکا را به راه انداخت.
شیوهی غربی پوشش، کار خودش را در اتحاد کمونیستی شوروی کرده بود. حالا به نظر میرسید که فقط یک چالش دیگر باقی مانده: پرجمعیتترین و بدلباسترین مردم زمین: چینیها. مردمی که رهبرشان آنها را ملزم به پوشیدن یک میلیارد پیژامهی! همشکل کرده بود.
مثل همهی انقلابهای صنعتی، چین با سرمایهگذاری عظیم در تولیدات نساجی شروع کرد. در عرض 30 سال کل مردم چین تبدیل انسانهایی چینی-غربی شدهاند و دیگر حتی یک پیژامهی مائویی هم در بازارهای این کشور دیده نمیشود. اینها آنقدر میزان تولیدشان بالاست که غیر از رقابت با کشورهای غربی کفاف مصرف داخلی خودشان را نیز میدهند. حالا با شکست شوروی و چین پرمدعا، این تصور پیش میآید که پیروزی جامعهی مصرفگرای غرب کامل شده.
اما نه کاملا. امروزه جنبشهای رو به افزایشی در جهان اصول پوشش تمدن غرب را به طور کلی رد میکنند. مثلا در ترکیه، در سالهای اخیر امتناع عجیبی در مقابل سبک غربی پوشش زنان به وجود آمده.
و این نشاندهندهی طرد سیاستهایی است که توسط کمال پاشا آتاتورک بنیان گذاشته شد. اعتراض اصلی مردم ترک به ممنوعیت پوشش اسلامی آتاتورک که 60 سال پابرجا بود در سال 1998 و توسط 140 هزار نفر از مردم انجام شد.
اینجاست که اسلامگراها میتوانند ادعا کنند که: مجبور نیستید حتما خودتان را شبیه غربیها کنید تا شیک بشوید.
در این فیلم سعی کردم نشان بدهم که هر چه میپوشیم واقعا مهم است. دو گام بزرگ رو به جلوی غرب، انقلاب صنعتی و مصرفگرایی، هر دو از لباس، جدایی ناپذیر هستند: اقتصادیتر بسازید: برهنهتر بپوشانید. سبک پوشش غربی، قطعا سبک زندگی غربی را به همراه خواهد داشت. و اما اینکه امروز مردم، سبک پوشش غربی را رد میکنند شاید معنایش این است که سبک زندگی غربی را نیز رد میکنند.
پس زدن لباسهای غربی در دنیای اسلام در حال گسترش است و این نشانهی احیای جهان اسلام است. دیدن زنهای سرتاپا پوشیده حالا همانقدر در لندن صحنهی شایعی است که تیشرت تیمهای فوتبال لیگ برتر انگلیس در خیابانهای شانگهای.
آیا انگلیسیها هم باید مانند فرانسویها برقع را ممنوع کنند؟ و آیا جامعهی مصرفگرای غرب، پادزهری به تاثیرگذاری جینهای آبی در برابر پیژامههای مائو دارد؟